حالات همراه کشف
حالات همراه کشف
مکاشفه قرین حالاتی است و یک سلسله ویژگی های نفسانی را به همراه خود می آورد . البته ممکن است برخی مراتب کشف، واجد برخی حالات باشند; لذا آنچه محل کلام است، این است که این حالات، کشف را به طور کلی همراهی می کنند و می توانند از علایم مشخصه و ممیزه آن محسوب گردند .
این حالات، انواع مختلفی دارند که به چند نوع از آنها اشاره می شود:
یکم: حیرت
یکی از علایم کشف، تحیر است . صاحب کشف المحجوب می گوید:
علامت مکاشفه، دوام تحیر اندر کنه عظمت [است . (74)
خواجه عبد الله انصاری حیرت را تحت عنوان «دهشت » مطرح کرده، چنین تعریف می کند:
دهشت یا حیرت، بهتی است که به انسان به هنگام مشاهده امر عظیمی به طور ناگهانی دست می دهد و عقل را مغلوب خود می سازد . (75)
بوعلی نیز به همراهی حیرت با خلسات تاکید دارد . (76) خواجه مثالی را که برای این بحث ارائه می دهد، شهود است و این دلالتی روشن بر مقارنت کشف و حالت دهشت و تحیر دارد . وی حتی یکی از مراتب دهشت را کشف می داند . این حالت اگر دوام و بقای بیشتری داشته باشد، به آن «هیمان » اطلاق می گردد . (77)
شاید بتوان گفت که از جمله دلایلی که عارفان، به علم به دیده دیگر می نگرند این است که «حیرت » را برتر از «علم » نشانده اند . نقش اصلی فلسفه و علم، حیرت زدایی است; در حالی که تحیر برای عارف مقصد است . آن که متحیر ماندن در راز عالم را می پسندد، دیگر چندان دل به علم نمی سپارد . (78) «سبب دانی » و پاسخ به چرایی ها که در علم مطرح است، موجب زوال حیرت است; اما همین تحیر است که برگه ورود به حضرت ربوبی تلقی می شود:
از سبب دانی شود کم حیرتت
حیرت تو ره دهد در حضرتت (79)
دوم: سکر
یکی از حالات قلبی که با کشف همراه است، سکر است:
و السکر لا یکون الا لاصحاب المواجید، فاذا کوشف العبد بصفة الجمال، حصل السکر و طربت الروح و هام القلب . و فی السکر الناشی عن کشف الجمال قالوا:
فصحوک عن لفظی هو الوصل کله
و سکرک من لحظی یبیح لک الشربا
فما مل ء ساقیها و ما مل ء شارب
عقار لحاظ کاسه یسکر اللبا (80)
محیی الدین تمام این حالات را از جمله آثار مشاهده بر می شمارد . (81)
از گفته های قاضی همدانی چنین برمی آید که گاه به فاصله یک ماه در حالت سکر و بی خودی بوده است:
دریغا در این جنت قدس که گفتم یک ماه این بیچاره را بداشتند، چنان که خلق پنداشتند مرا موت شده است . پس به اکرامی تمام مرا به مقامی فرستادند که مدتی دیگر در آن مقام بودم . در این مقام دوم ذنبی از من در وجود آمد که به عقوبت آن گناه، روزگاری چند بینی که من از بهر این ذنب کشته شوم . (82)
خواجه عبد الله انصاری ضمن اشاره به آیه قال رب ارنی انظر الیک در تعریف سکر، به نکته ای اشاره می کند که اگر «طرب » بر محب استیلا یابد، صبرش زایل خواهد شد . (83)
سکر، سقوط صبر است که اگر موسی (ع) را فرا نگرفته بود، هرگز از رؤیتی که ممکن نبود، سؤال نمی کرد . عاشق سکران به خاطر شدت وجد و مشغولیت با محبوب، تحمل خبری را که حاکی از حجاب است ندارد . این بی تحملی و بی طاقتی و غرق شدن در لجه دریای شوق، حالتی را به نام «سکر» پدید می آورد .
سوم: ذوق
و من جملة ما یجری فی کلامهم، الذوق و الشرب; و یعبرون بذلک عما یجدونه من ثمرات التجلی و نتائج الکشوف و بواده الواردات و اول ذلک، الذوق، ثم الشرب، ثم الارتواء . (84)
ذوق، چشیدن است، صوفیه معتقدند که درک حضور و لذت حاصل از تجلیات و مکاشفات، «ذوق » است، شوق و انجذاب، پس از چشیدن می آید . چشیدن «ذوق » است; و اگر ادامه یافت، به آن «شرب » ; و اگر پر شد به آن «ری » اطلاق می شود .
آنچه از ذوق دست می دهد، «تساکر» و آنچه از شرب حاصل می آید، «سکر» می باشد; چنان که حالت صحو به دنبال «ری » خواهد آمد .
ابن سینا به «عنین » مثال می زند; از آن جا که عنین فاقد لذت جنسی می باشد، لذت آن را نچشیده است و هر مقداری از آن لذت برای او توصیف شود، نخواهد چشید و شوق و اشتیاقی در او ایجاد نمی شود . سخنان عرفا را درباره می و شراب در همین رابطه می توان ارزیابی کرد .
چهارم: شوق
از جمله حالاتی که مقارن کشف و لقا پدید می آید، شوق است . به تعبیر استاد قشیری:
الشوق اهتیاج القلوب الی لقاء المحجوب; و علی قدر المحبة یکون الشوق . (85)
چنان که در مباحث قبل نیز دیدیم، پیوستگی شوق و کشف، تا حدی است که صوفیه نخست، بحث کشف و شهود را ضمن مقام شوق مطرح می کردند .
سالک آنگاه که به لقای محبوب نایل آید، قلب او مملو از شوق و هیجان خواهد شد . میزان شوق، تابع میزان محبت و کشف است .
عرفا شوق را از اشتیاق تمیز داده اند . شوق با لقا و رؤیت، به سکون می رسد; بر خلاف اشتیاق که شهود محبوب، آن را زایل نمی سازد:
ما یرجع الطرف عنه عند رؤیته
حتی یعود الیه الطرف مشتاقا
در احوال ابو الحسین انصاری نوشته اند:
در خواب دید گویا قیامت بر پا شده و; شخصی زیر عرش الهی قائم است . جناب حق از ملائکه پرسید: این کیست؟ فقالوا الله اعلم . فقال: هذا معروف الکرخی; سکر من حبی، فلا یفیق الا بلقائی . (86)
از آن جا که حالت سکر به القا پایان می یابد، مراد از این حالت، همان شوق می باشد .
پنجم: وجد
تواجد، وجد و وجود، از جمله آثار کشف و شهود عرفا می باشند . (87) کشفی که به طور دفعی و ناگهانی حاصل می آید و سالک را به خود مشغول می دارد، حالت وجد را در پی خواهد داشت . وجد، شعله ای نورانی است که بعد از کشف پدید آمده و همراه نوعی قلق و اضطراب است . (88) عرفا آغاز این حالت را تواجد، پایان آن را وجود، و وجد را حد وسط می دانند; مثل این که کسی شاهد دریا باشد، یا دریانوردی کند، یا در دریا غرق گردد .
ابن سینا نیز «خلسه » و «وقت » را مقارن دو وجد می داند: وجدی پیش از آن، و وجدی بعد از آن; زیرا اولی، معلول عدم وصال است و دومی به دلیل زوال وصال . (89)
ابن عربی مشاهده و کلام را غیر قابل جمع می داند; زیرا شهود، همراه با درک و فهم و حضور است; اما کلام، با غیبت مقارنت دارد . استثنایی که وی بر این امر ذکر می کند، مقام شهاب الدین سهروردی است; از آن جا که شهاب الدین در تجلی برزخی به سر می برد، می توانست کلام و شهود را با یکدیگر واجد باشد . محیی الدین بعد از این ادامه می دهد که لذت شهود از لذت کلام بهتر و ملایم تر است .
ششم: عشق
از جمله همراهان مکاشفه و مشاهده، محبت و عشق است . کشف مهیج، عشق و عشق مشوش، کشف است . زیبایی معشوق، عاشق را به سوی خود می کشاند و او را به وصال می رساند . دل اگر به قرب، دیده جان باز کند و کشف صفات و شهود ذات حاصل آید، غذای عشق در کام خویش فزونی داده و جان خود را از خود مجرد ساخته است .
عشق اگر هست، عشق دیگری باید تا او را از میدان به در کند . نشستن خدا در دل و حب ورزیدن به او، عشق به غیر او را که سرچشمه همه رذایل است، خواهد زدود و این نکته مهمی است که باید به آن توجه داشت . دل بستگی انسان به چیزی، جز با دل بستگی دیگر بیرون نمی رود .
دیو بر دنیا است عاشق، کور و کر
عشق را عشق دگر برد مگر (90)
به هر تقدیر، همراهی و مقارنت عشق و محبت با شهود و کشف، از مسلمات عرفان است و عارفان بر این امر تاکید دارند . (91)
هفتم: یقین
از جمله ویژگی های بارز کشف آن است که علم یقینی پدید می آورد . عرفا، هم یکی از مراتب یقین را کشف شمرده اند، و هم برخی از درجات کشف را یقین تلقی نموده اند که این امر گواهی روشن بر مدعا است .
ابن عربی بعد از آن که راه وصول به علم الله را دو طریق کشف و فکر می داند، درباره راه نخست می گوید: کشف، علمی ضروری به انسان می دهد و انسانی که واجد کشف می شود، نزد خود می یابد که این علم قابل شک و شبهه نیست:
الطریق الواحدة، طریق الکشف; و هو علم ضروری یحصل عند الکشف، یجده الانسان فی نفسه، لایقبل معه شبهة و لا یقدر علی دفعه . (92)
من یقین دانم که عین حکمت است
لیک مقصودم عیان و رؤیت است
آن یقین می گویدم خاموش کن
حرص رؤیت گویدم: نه، جوش کن
مر ملائک را نمودی سر خویش
کین چنین نوشی همی ارزد به نیش (93)
و اعلم: ان المکاشفة فی کلامهم عبارة عن ظهور الشی ء للقلب باستیلاء ذکره من غیر بقاء للریب . (94)
یقین، این کالای کمیاب، چندان سهل و دست یافتنی نیست: و ما من شی ء اعز من الیقین . (95) و ما قسم فی الناس شی ء اقل من الیقین . (96)
یقین و قطعیت، تنها با سلوک معنوی و پیمودن طریق کشف و شهود، دست یافتنی است . هیچ فیلسوفی نتوانسته است در پیروان خویش، آن روح جسارت و شجاعتی را بدمد که انبیا در رهروان خویش دمیده اند . یقین نبوی و قطعیت کشفی، چنان شجاعت و جسارت مثبتی به انسان می دهد که هرگز فلسفه و منطق و هیچ چیز دیگری، نمی تواند جانشین آن باشد .
کشف وحیانی منشا زایش یقین، و یقین منشا تولید بعثت است . یقین دینی زاییده کشف و کشف، محصول سلوک حبی است . هر کجا عشقی است، یقین باشد و هر جا یقینی باشد، از عشق می توان سراغی گرفت .
نکته دیگر این که حالت یقین - که در این جا از آن سخن به میان آمد - در واقع نتیجه نخستین ویژگی کشف و شهود است:
قال الجنید: الیقین ارتفاع الریب من مشهد الغیب . (97)
به عبارت دیگر، علمی که در آن حجاب و مانعی نباشد، طبعا عالم را با ذات معلوم مواجه می کند .
کشف، علمی است که در آن مکشوف با تمام قامت، نقاب از رخساره برگرفته، و خود را هویدا می کند و برای صاحب کشف، بی هیچ حجابی، آفتابی می سازد . علمی که در آن حجاب نباشد و از جانب عالم و معلوم هیچ واسطه ای در میان نباشد، طبعا هیچ شبهه ای را بر نمی تابد; لذا علوم کشفی، قطعی و یقینی اند .
تا بدین جا حالات مختلفی که اهل کشف و شهود را همراهی می کردند، بر شمردیم; اما مسئله به همین جا ختم نمی شود . عارفان دارای حالات متعدد و متنوعی هستند . بوعلی به بهترین نحو ممکن، کمالات و حالات اهل سلوک را تحریر کرده است که مناسب است به بخشی از گفته های او اشاره شود:
العارف هش بش بسام یبجل الصغیر من تواضعه کما یبجل الکبیر، و ینبسط من الخامل مثل ما ینبسط من النبیه; و کیف لا یهش و هو فرحان بالحق و بکل شی ء; فانه یری فیه الحق; و کیف لا یستوی و الجمیع عنده سواسیة; اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل . (98)
عارف، خوش رو و بسیار اهل تبسم است; عارف متواضع و اهل فرح است . هیچ عامل درونی و بیرونی عارف را از یاد حق غافل نمی کند . عارف اهل تجسس و تحسس نیست و هنگام مشاهده منکر، غضب بر او غالب نمی شود; زیرا به سر الهی در قدر مستبصر شده است . عارف در امر به معروف، اهل رفق و مدارا است . نسیان حقد، عفو ذنب و شجاعت - از ویژگی های بارز اهل کشف و شجاعت - جز با غلبه بر هوای نفس حاصل نمی شود; که: اشجع الناس من غلب هواه . (99)
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی (100)
از تمام مطالب گذشته والاتر و بالاتر، کلام امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ها و حکمت های مختلف، به ویژه خطبة «متقین » است; آن جا که فرمود:
اهل تقوا سخنشان صواب، جامه ایشان میانه و روششان فروتنی است و … . (101)
حاصل آن که عارفان راستین، حیاتی دگر و متفاوت دارند که به زعم و پندار انسان های عادی نیاید .
کتاب نامه
قرآن کریم .
1 . آداب الصلاة، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هفتم، 1378 ش .
2 . اثولوجیا، فلوطین، قم، انتشارات بیدار، 1413 ق .
3 . اسرار الشریعة و الطریقة و انوار الحقیقه، سیدحیدر آملی، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362 ش .
4 . الاشارات والتنبیهات، حسین عبدالله بن سینا، دفتر نشر کتاب، 1403 ق .
5 . الانسان الکامل، عزیزالدین نسفی، تصحیح ماژیران موله، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ سوم .
6 . تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم .
7 . تفسیر سوره حمد، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1378 ش .
8 . تمهیدات، ابوالمعالی عین القضاة، تصحیح عفیف عسیران، تهران، کتابخانه منوچهری .
9 . جامع الاسرار و منبع الانوار، سیدحیدر آملی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 ش .
10 . رسائل ابن عربی، محیی الدین ابن عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی .
11 . رسائل مجذوبیه، محمدجعفر کبودر آهنگی، تصحیح حامد ناجی اصفهانی، تهران، حقیقت .
12 . الرسالة القشیریه، ابوالقاسم عبدالکریم قشیری، تحقیق علی عبدالحمید ابوالخیر، بیروت، دارالخیر، 1995 م .
13 . روشنایی نامه (آثار ناصرخسرو، سفرنامه به انضمام روشنایی نامه و سعادت نامه)، ناصرخسرو قبادیانی، برلین، 1341 ش .
14 . شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش .
15 . شرح دعای سحر، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، نهضت زنان مسلمان .
16 . شرح فصوص الحکم، داود قیصری، قم، انتشارات بیدار، 1370 ش .
17 . شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، قم، انتشارات بیدار .
18 . صوفیسم و تائوئیسم، توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه محمدجواد گوهری، تهران، روزنه، 1378 ش .
19 . الطواسین، حسین بن حلاج، دارالکتب الدین، 1987 م .
20 . عبهر العاشقین، روزبهان بقلی شیرازی، به اهتمام هانری کربن و محمد معین، تهران و پاریس، 1369 ش .
21 . الفتوحات المکیه، محیی الدین ابن عربی، بیروت، داراحیاء التراث العربی .
22 . الفکوک، صدرالدین قونوی، ضمیمه شرح منازل السائرین .
23 . الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش .
24 . کشف المحجوب، ابوالحسن هجویری، تصحیح و . ژوکوفسکی، تهران، کتابخانه طهوری، 1399 ق .
25 . اللمع فی التصوف، ابونصر سراج طوسی، تحقیق عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی مسرور، مصر، دارالکتب الحدیث، 1960 م .
26 . مثنوی معنوی، جلال الدین محمد مولوی، تصحیح نیکلسون، انتشارات پژوهش، چاپ دوم، 1374 ش .
27 . محیی الدین ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، محسن جهانگیری، تهران، دانشگاه تهران، 1375 ش .
28 . مرصاد العباد، نجم الدین رازی، به اهتمام محمدامین ریاحی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365 ش .
29 . مشارق انوار الغیوب، عبدالرحمان انصاری، تحقیق هلموت ریتر، دارصادر، 1959 م .
30 . مصباح الانس، محمد بن حمزة بن فناری، تهران، انتشارات فجر، 1363 ش .
31 . مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، تهران، 1360 ش .
32 . منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، چاپ قاهره .
33 . نص النصوص، سیدحیدر آملی، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، توس، 1378 ش .
34 . نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، عبدالرحمان جامی، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370 ش .
35 . نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات هجرت، 1395 ق .
36 . الیواقیت والجواهر، عبدالوهاب الشعرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418 ق .
پی نوشت:
1) اللمع، ص 412 - 422 .
2) سر الصلاة، ص 52 .
3) الرسالة القشیریه، ص 86 .
4) فتوحات مکیه، ج 2، ص 131 - 132 .
5) سر الصلاة، ص 54 .
6) منازل السائرین، ص 222 - 224 .
(7 از این جا به دست می آید که قبل از محیی الدین هم عالم عین به عنوان حضرت علمی الهی مطرح بوده است و اصطلاح «عین » را پیش از ابن عربی، در کلمات خواجه عبدالله انصاری می توان یافت . به عبارت دیگر، این که محیی الدین را مبتکر این مطلب واین اصطلاح بدانیم صواب نیست . (ر . ک: محیی الدین ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، ص 371(
8) منازل السائرین، ص 224 - 226 .
9) همان، ص 227 - 229 .
10) همان، ص 154 - 157 .
11) همان، ص 145 - 149 .
12) همان، ص 183 .
13) همان، ص 142 - 145 .
14) همان، ص 242 .
15) مرصاد العباد، ص 310 - 315 .
16) فتوحات مکیه، ج 2، ص 496 - 498 .
17) همان، ج 2، ص 389 .
18) همان، ص 392 .
19) همان، ص 480 .
20) همان، ص 537 .
21) همان، ص 540 .
22) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 46 .
23) مصباح الهدایه، ص 172 .
24) شرح فصوص الحکم، قیصری، مقدمه، ص 33 - 135 و نیز ر . ک: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 462 - 472; منازل السائرین، ص 222 - 224; مصباح الهدایه، ص 196 - 198 .
25) حج (22): 46 .
26) انعام (6): 75 .
27) مصباح الهدایه، ص 117; شرح چهل حدیث، ص 85; آداب الصلاة، ص 161 .
28) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 278 .
29) مصباح الهدایه، ص 29 .
30) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 171 - 173 .
31) جاثیه (45): 23 - 25 .
32) مطففین (83): 14 .
33) زلزله (99): 7 - 8 .
34) آل عمران (3): 30 .
35) توبه (9): 93 .
36) بقره (2): 7 .
37) محمد (47): 24 .
38) اسراء (17): 72 .
39) به نقل از: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 58 .
40) نهج البلاغه، خطبه 37 .
41) همان، خطبه 45 .
42) مقدمه شرح قیصری، ص 33; شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 132 .
43) منازل السائرین، ص 242 .
44) فتوحات مکیه، ج 2، ص 65 .
45) ق (50): 22 .
46) مصباح الهدایه، ص 135 .
47) فتوحات مکیه، ج 4، ص 18 .
48) کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج 2، ص 1394 .
49) همان، ج 1، ص 1312; فتوحات مکیه، ج 3، ص 88 . لاهوت نزد صوفیه، مقام ذات است و در اصل «لا هو الا هو» بوده است .
50) الطواسین، ص 130 .
51) فتوحات مکیه، ج 1، ص 216 .
52) همان، ص 379 .
53) همان، ص 118 .
54) شرح فصوص الحکم، فص آدمی، ص 49 .
55) همان، ص 56; فتوحات مکیه، ج 2، ص 396 .
56) شرح فصوص الحکم، فص آدمی، ص 48; رسائل ابن عربی، ج 2، ص 153 .
57) فتوحات مکیه، ج 1، ص 153 .
58) همان، ص 119; رسائل ابن عربی، ج 2، ص 396; نقش الفصوص، ص 2 .
59) فصوص الحکم، فص آدمی ص 50 .
60) اسراء (17): 85 .
61) کشف المحجوب، ص 335 .
62) به نقل از: مرصاد العباد، ص 101 - 110 .
63) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 270; آداب الصلاة، ص 138 .
64) حشر (59): 16 .
65) اعراف (7): 182 .
66) تین (95): 4 .
67) ابراهیم (14): 5 .
68) عصر (103): 1 - 3 .
69) بقره (2): 261 .
70) حجر (15): 29; ص (38): 72 .
71) منازل السائرین، ص 17 .
72) اشارات، ج 3، ص 378 .
73) هود (11): 1 .
74) کشف المحجوب، ص 487 .
75) منازل السائرین، ص 185 .
76) اشارات، ج 3، ص 385 .
77) منازل السائرین، ص 187 .
78) مصباح الهدایه، ص 113 .
79) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 795 .
80) الرسالة القشیریه، ص 71 .
81) فتوحات مکیه، ج 1، ص 649 .
82) تمهیدات، ص 231 - 232 .
83) منازل السائرین، ص 237 - 239 .
84) الرسالة القشیریه، ص 72 .
85) همان، ص 329 .
86) همان، ص 331 .
87) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 41 .
88) سر الصلاة، ص 52 .
89) همان، ص 139 .
90) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 291 .
91) رسائل مجذوبیه، ص 21 - 27; مشارق انوار الغیوب، ص 35 - 38 .
92) فتوحات مکیه، ج 1، ص 319 .
93) مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 1820 - 1823 .
94) الرسالة القشیریه، ص 180 .
95) کافی، باب فضل الایمان، ح 1 .
96) همان، ح 2 .
97) الرسالة القشیریه، ص 181 .
98) اشارات، ج 3، ص 391 .
99) من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 16 .
100) دیوان حافظ، غزل 449 .
101) نهج البلاغه، خطبه 193 .
منبع:
http://www.hawzah.net