ولایت فقیه
ولایت فقیه, یکی از انواع ولایت تشریعی است. در عصر غیبت فقیه جامع الشرایط عهده دار ولایت و رهبری جامعه ی اسلامی می گردد. و این از بدیهیات و ضروریات عقل است«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می شود و چندان به برهان احتیاج ندارند. به این معنا که هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد, بی درنگ تصدیق خواهد کرد و ان را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.
اما برای روشن تر شدن مسئله به طرح دلایل عقلی و نقلی اثبات ولایت فقیه می پردازیم.
الف) دلیل عقلی: اثبات عقلی ولایت فقیه مبتنی بر بیان چند مقدمه بدیهی و مورد قبول همه است, که با کنار هم قرار دادن این مقدمات هر عقل سلیمی به ضرورت ولایت فقیه اذعان می کند:
1-تمامی احکام الهی و دستورات اسلامی اعم از عبادی, سیاسی, اجتماعی, فرهنگی, اقتصادی و…که بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) آخرین پیامبر و دین اسلام آخرین و کامل ترین ادیان است.
2- حکومت جزء بافت اسلام بوده و عدم تشکیل آن مساوی با تعطیلی احکام الهی خواهد بود.
3- در بینش اسلامی, مراجعه به حاکمان طاغوتی برای احقاق حق رفع مخاصمه ممنوع وحرام است. تا انجا که گرفتن حق مسلم خود توسط حکم حاکم طاغوتی نامشروع است.
4- برای حاکم در حکومت اسلامی شرایطی از جمله: فقاهت, عدالت, مدیریت و… معین شده و اگر کسی با نداشتن آن شرایط متصدی امور مسلمانان شود, به عنوان حاکم طاغوتی محسوب می شود.
5- از حکمت خدای حکیم به دور است که بندگان را حیران و سرگردان باقی گذارد تا در هرج و مرج به سر برند و در نهایت طعمه ی دست گرگ صفتان فرعونی و طاغوتی شود.
با توجه به مقدمات 5 گانه ی فوق هر عقل سلیم و به دور از اغراض شخصی و تعصبات خام و جاهلانه حکم می کند که وجود ولی فقیه در رأس جامعه به منظور اجرای احکام و قوانین حیات بخش اسلام ضرورتی انکار ناپذیر دارد. حتی اگر عقلای عالم را از منهای عقاید اسلامی, در انتخاب حاکم آزاد بگذارند و انسان های متعددی خود را برای احراز مقام حکومت نامزد نمایند؛ وجدان های بیدار و فطرت های پاک و به دور از تبلیغات سوء و جو سازی های مسموم, ولی فقیه را به عنوان بهترین حاکم اختیار و زمام امورمردم را به او می سپارند, زیرا حکومت و ولایت فقیه با فطرت انسانی هم خوانی دارد. اظهار خضوع به فرمانبری عقلا بزرگان ودانشمندان عالم در مورد شخصیت امام خمینی(رحمة الله) گواهی روشن بر این مطلب است, از طرف دیگر انزجار و تنفر عمومی مردم جهان از رهبران قدرت های استعماری نیز, گواهی دیگری بر این مدعاست.
ب) دلایل نقلی: در اثبات ولایت فقیه, روایات و احایث فراوانی وجود دارد که به جهت اختصار به بیان دو مورد اکتفا می کنیم.
امام زمان(عجل الله) در جواب سوال یکی از شیعیان می فرماید: « و ام الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فإنهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» در حوادث و پیشامد ها به راویان حدیث ها رجوع کنید, زیرا آنا حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنها هستم.
منظور از«حوادث واقعه» مسائل و احکام شرعی نیست, چون لزوم مراجعه به فقها در احکام شرعی از مسلمات است و امر تازه ای نیست, حتی در زمان حضور ائمه(علیه السلام) نیز مردم به دستور خود انان, به فقها رجوع می کردند. بلکه منظور از«حوادث واقعه» پیشامد های اجتماعی و سیاسی و گرفتاری هایی است که در جامع اسلامی رخ می نماید.
همین طور منظور از «راویان حدیث» تنها گویندگان آن نیستند بلکه فقهایی هستند که بتوانند از طریق اجتهاد, راه حل مناسبی را با واسطه حجت خدا معرفی کند و حجت الله کسی است که خداوند او را برای انجام اموری قرار داده و تمام کارها, افعال و اقوال او حجت بر مسلمانان است. اگر امر به کاری کرد یا نهی از عملی نمود و دیگران تخلف کردند, خداوند در روز قیامت با آنها احتجاج خواهد کرد, که چرا با وجود حجت خدا در امور حکومت اسلامی, به دستگاه ظلم و ستم طاغوت روی آورید؟
امام حسین( علیه السلام) در خطابه ی مشهور خود در «منا» علما را مورد خطاب و عقاب قرار داده و با سرزنش آنان به خاطر از دست دادن حکومت و واگذاری آن به ستمگران می فرماید: «…مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه»؛ اداره ی جامعه و اجرای احام به عهده ی دانشمندان الهی است که در حلال و حرام خدا امین هستند…
از این سخن و دیگر روایات استفاده می شود که در زمان غیبت امام زمان(عجل الله) ولی فقیه عهده دار زعامت و ریاست جامعه ی اسلامی است. چنانکه در انقلاب شکوهند اسلامی,حضرت امام خمینی(رحمة الله) به عنوان فقیهی جامع الشرایط که حقیقتا مدیری مدبر, سیاست مداری هوشمند, جامعه شناسی دقیق, عالمی عادل و عامل و… بود, دست به تشکیل حکومت زد و با اعمال تمام اختیارات حکومتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) برای نخستین بار حکومت ایلامی را در زمان غیبت پایه گذاری نمود و حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی), درادامه راه آن امام بزرگوار, علم ولایت امر مسلمین را با همان شکوه و عظمت به دوش گرفت و به جهانیان که اسلام در همه ی زمان ها برای اداره ی زندگی فردی و اجتماعی بشر برنامه و طرح دارد و قادر به اداره ی جامعه می باشد.
چگونگی تعیین ولی فقیه
پس از اثبات ولایت فقیه و بیان اینکه ولایت فقیه تداوم و استمرار امامت است, این سؤال مطرح می شود که حاکم و رهبر در جامعه ی اسلامی به چه کیفیتی صورت می پذیرد؟ آیا همچون نبوت در اختیار خدا و به نصب اوست؟ یا به اختیار مردم است؟ در این بحث دو نظریه ی کلی انتخابی و انتصابی مطرح است.
1-نظریه انتخابی: اهل تسنن معتقدند که تعیین رهبر و حاکم اسلامی در اختیار مردم است و برای تعیین و انتخاب حاکم اسلامی سه شیوه را برگزیده اند:
الف- تعیین حاکم اسلامی به وسیله بیعت عهل حل و عقد: بدین معنا که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا خلیفه ای از خلفا, عده ای از بزرگان و ریش سفیدان جامعه جمع می شوند و شخصی را به عنوان خلیفه بر می گزینند. پس از ارتحال رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خلیفه اول از این راه به خلافت رسید.
ب- استخلاف: به این معنا که حاکم وخلیفه ی فعلی, شخصی را به عنوان جانشین بعد از خود تعیین نموده و مردم را به بیعت با او وادار کند, آن شخص به عنوان رهبر شناخته خواهد شد. خلیفه دوم نیز از این راه به خلافت رسید.
ج- استیلا با قهر و غلبه: اگر کسی با زور و لشکر کشی و قتل و غارت, قلدری و سیاست بازی, زمام امور مسلمانان را به دست گیرد به عنوان امام مسلمین شناخته شده و اطاعتش بر مردم واجب است. بنابراین اگر شخصی غیر واجد شرایط رهبری نیز که در میدان زور و ظلم و ستم گوی سبقت بر دیگران را ربوده است, بر مردم مسلط شد, مردم نباید علیه او قیام نمایند؛ زیرا این کار گرفتاری و خون ریزی به دنبال دارد! چنان که خلفای بنی امیه و بنی عباس با این روش بر مسند خلافت و رهبری جامعه ی اسلامی نشستند. دلایل طرفداران این نظریه (انتخابی) , بیشتر رخدادهای تاریخی است تا دلایل عقلی و شرعی و همچنین به جای در نظر گرفتن معیار ها و شرایط اسلامی برای انتخاب حاکم اسلامی بیشتر منفع شخصی و اغراض سیاسی مورد توجه بوده است.
2- نظریه انتصابی: از دیدگاه این نظریه, حاکم و رهبر جامعه ی اسلامی باید از طرف خدا منصوب شود. زیرا حق حکومت و ولایت در اصل از آن خداست و تنها اوست که بر همه چیز از جمله انسان ها, ولایت و حاکمیت دارد و فقط کسانی می توانند در طول ولایت خداوند بر بندگانش ولایت داشته باشند که از ناحیه خدا به این مقام منصوب شده باشند که در درجه ی نخست, پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند و طبق ادله ی اثبات ولایت فقیه, این ولایت در زمان غیبت برای فقهای جامع الشرایط قرار داده شده است.
الف- تعیین و نصب خاص: این انتخاب به صورت است که شخص معینی برای حکومت و سرپرستی مشخص شود. نصب خاص در مورد پیامبران و ائمه معصومین است که از طرف خدا, شخصی بنی یا امام با اسم و مشخصات کامل به مردم معرفی شده است.
ب- تعیین و نصب امام ان است که خداوند معیار و صفاتی را توسط پیامبر و ائمه معصومین (علیه السلام) بیان نموده است که هر کس واجد این صفات و معیار ها بود, لیاقت و صلاحیت سرپرتی جامعه را دارد و اسم کسی به طور مشخص ذکر نشده است. این شیوه در زمان غیبت امام زمان(عجل الله) کاربرد دارد و فقیهی که واجد شرایط ولایت باشد, می تواند رهبری جامعه اسلامی را عهده دار باشد.
منبع:قاسمیان،حسن،ولایت فقیه
نویسنده: سهیلا کسی پور طلبه پایه چهار