مصاف عقل و عشق
مصاف عقل و عشق در شخصيّت ممتاز امام خميني(قدسسره)
برخي از بزرگان اهل معرفت[1] نيز سخني داشتند كه در لابه لاي آثار آنها به جا مانده است. آنها گفته اند كه آنچه را ديگران جهاد اكبر مي نامند، «جهاد اوسط» است؛ و آنچه را ديگران هجرت كبرا مي پندارند، «هجرت وسطا» است. از آنجا كه آنان مراحل بالاتر را نديده اند، اين مرحله را جهاد اكبر پنداشته اند و چون جلوتر نرفته اند، اين مرتبه را هجرت كبرا دانسته اند. حال، اگر كسي كوچ كند و جلوتر برود، خواهد ديد كه راه همچنان مانده است.
«جهاد اكبر» اين نيست كه انسان بكوشد خوب، عادل و باتقوا باشد، بلكه اين مرحله «جهاد اوسط» است؛ «جهاد اكبر» آن است كه انسان به جايي برسد كه از شرّ «عقل» نجات يابد و از بند «استدلال» و از خطر «برهان» برهد، و به وادي «عشق» پابگذارد.
اگر انسان درصدد اين باشد كه هميشه با فكر كار كند، در جهاد اوسط مانده وگرفتار عقل است و «عاقل» است؛ نه «عارف» و «عاشق» و «محبّ دوست». او هنوز در محور فكر و در مدار عقل به سر ميبرد، زيرا گرچه توانسته است از گزند جهل رهايي يابد، هنوز نتوانسته است عقل را رام كند. اگر كسي عادل، باتقوا و آدم خوبي شود، به هجرت وسطا موفق شده است؛ نه هجرت كبرا. «هجرت كبرا» آن است كه انسان از مرحله عدل و تقوا بالاتر رود و به مرتبه والاي «محبّت» برسد. انسانِ «محب»، دست و سر را در راه محبوب فدا ميكند و هرگز نميگويد كه مثلاً «اين جنگ نابرابر است»، يا «با دست خالي نميتوان با طاغوتيان به نبرد پرداخت».
سخن كساني كه در حصار عقل گرفتارند و با برهان و استدلال قدم برميدارند، اين است كه در شرايطي كه هيچ عِدّه و عُدّهاي نباشد و دشمن در اوج قدرت باشد، بايد تقيّه كرد و سكون و سكوت را بر جوش و خروش ترجيح داد! امّا هر كه از اين مرحله بگذرد و بگويد «بايد دست و بال «عقل» و فكر را بست، تا «عشق» پرواز كند»، به «جهاد اكبر» رسيده و از «جهاد اوسط» نجات پيدا كرده و به «هجرت كبرا»
رسيده و از هجرت وسطا نجات يافته است، لذا آنچه را ديگران «جهاد اكبر» مي پنداشتند، در نگاه امام راحل «جهاد اوسط» است و آنچه را ديگران هجرت كبرا مي پنداشتند، به نظر ايشان هجرت وسطا خواهد بود.
[1] ـ انوار الحقيقه و اطوار الطريقه و اسرار الشريعه، ص 727 ـ 730.
منبع:
کتابخانه دیجیتال اسراء، بنيان مرصوص امام خميني (رحمة الله علیه)،آ یت الله جوادی عاملی، صفحه 54 ، 55 و 56.