رابطه دختر و پسر
روابط دختر و پسر مسأله ای است که امروزه در جامعه ما، در همه محله ها و شهرها و بالا شهر و پایین شهر و حتی گاهی بین خانواده های مذهبی و کمتر مذهبی و یا بیشتر مذهبی دیده می شود. همه مدلش هم موجود است. سؤال در این باره و اطلاع از علت ها و چند و چون آن هم یک سوال جدی است و در بیشتر موارد هم ناشی از استفهام حقیقی است، نه از سر لجاجت و دشمنی.
باید دید که این ارتباطات معلول چه علت هایی است؟ چرا در همه جا دیده می شود؟ و در نتیجه برای حل آن چه باید کرد؟ مسلما ریشه یابی این مسأله کمک مهمی به حل این پدیده و برخورد صحیح با آن می کند.
دل یا عقل
برای توضیح بیشتر ابتدا این سؤال را مطرح می کنیم که اصلا ارتباط بین دختر و پسر چه اشکالی دارد؟ آیا خوب است یا بد است؟ باید باشد یا نباید باشد؟
در پاسخ باید گفت که: اسلام یک دین ارزشی است و این گونه سؤالات را قبل از هر چیز، به عقل انسان ارجاع می دهد نه به دل. البته ازدواج پیوند دل ها و قلب هاست لذا در کارت های دعوت به عروسی هم می نویسند پیوند قلب ها و نمی نویسند پیوند سرها یا پیوند اندیشه ها. پس ازدواج پیوند صاحب دلان است نه پیوند صاحب سران. اولین جرقه ارتباط را دل های ما می زند.
به عنوان مثال اگر مادری شب که پدر به منزل می آید، از فرزندش و اذیت های او به پدر شکایت کند و پدر عصبانی شود و با شلاق به سراغ بچه بیاید، اولین کسی که مانع کتک خوردن کودک می شود، همان مادر است که از او شکایت کرده بود. علت این مسأله آن است که رابطه دل گاهی بر رابطه عقل مقدم است. اگر دل کسی را ببرند کاری از عقلش ساخته نیست. پس باید مواظب بود که دل را نبرند.
البته باید یادمان نرود که دل زیر مجموعه فکر است مولوی در آن شعر معروف می گوید:
از محبت تلخ ها شیرین شود از محبت مس ها زرین شود
از محبت دردها صافی شود از محبت دردها شافی شود
از محبت مرده زنده می کنند از محبت شاه بنده می کنند
همه این ها در مورد دل و محبت اوست ولی در ادامه اش می گوید:
این محبت نتیجه ی فکر و دانش است کی گزافه بر چنین تختی نشست
می گویند در زلزله ی بم به نخل های بم صدمه وارد نشد. چون نخل همان قدر که روی زمین شاخ و برگ دارد، به همان اندازه هم در زیر زمین ریشه دارد. دل انسان مثل شاخ و برگ های بیرونی است که با یک چشمک و یا با یک لبخند یا با یک فیلم به هر جا کشیده می شود. اما ریشه این دل زیر خاک است که همان فکر و عقل اوست. لذا انسان ها وقتی کلاسشان بالا می رود دیگر دلشان سنگین می شود و به هر محرکی پاسخ نمی دهند. حافظ می گوید:
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
یعنی این چیزهایی که دل شما را می برد، دل مرا نمی برد. چشم وابروها و پست و مقام ها و پول ها و ثروت ها و خانه و کاخ ها دیگردل مرا نمی برد.
پس اولین برزو و ظهور آدم مربوط به دل اوست. کسانی که دل را می برند هم بسیار حرفه ای هستند، انسان ها را می شناسند؛ بعضی را با دلبری و بعضی را با دل فریبی می برند. حال در سنین جوانی بیشترین چیزی که دل انسان را می برد، روابط با جنس مخالف است.
روابط دختر و پسر معلول چیست؟
حال سوال دیگر این است که علت این روابط چیست و برای این که نگاه صحیحی برای درمان آن داشته باشیم، چه باید بکنیم؟
مسلما درمان این مسأله و کشاندن آن در مسیر صحیح و درست نیازمند شناخت علت ها و اسباب این روابط است. علل و عوامل مختلف این روابط می تواند یکی یا چند مورد از مسائل زیر باشد:
اول: ما انسان ها موجودی ارتباطی هستیم. موجودی که معمولا دلمان می خواهد یک رابطه ای داشته باشیم و بسیار اندک اند کسانی که از جامعه بگریزند و دوست داشته باشند همیشه در تنهایی و خلوت به سر ببرند.
روانشناسان وقتی مراحل سن انسان ها را طبقه بندی می کنند، برای این ارتباط مراحلی می گویند. مثلا می گویند: انسان از 7 سالگی تا دوران نوجوانی تمایل به جنس موافق دارد و از نوجوانی و جوانی تمایل به جنس مخالف پیدا می کند. این ویژگی اوست که در این مرحله از سن به دنبال یک ارتباط است.
دوم: بخشی از آن به خاطر سرخوردگی های عاطفی است. کسی که در خانواده ارضای عاطفی نشود، برای جلب عواطف دیگران به انحراف کشیده می شود. مخصوصا اگر دختر باشد چون عاطفه شدیدتری دارد. باید بیشتر مد نظر قرار گیرد.
می دانیم که در اسلام در مورد ابراز عاطفه و محبت به دختر بیشتر از پسر تأکید شده است. در روایات هست اگر از سفر برگشتید و هدیه آوردید اول از خانم و دختر شروع کنید بعد به مردها و پسرها بدهید. در روایات آمده است که به دختر بیش از پسر محبت کنید، حتی اگر سن دختر بیش از پسر باشد.
بسیاری از افرادی که در کوچه و خیابان پوشش خوبی ندارند یا رفتار خوبی از آنها سر نمی زند، با هر کسی چت می کنند، به هر کسی پیامک می دهند و…پسر باشد یا دختر، مهم ترین علت آن به درون خانواده ها برمی گردد. چنین فردی چون در خانه عواطفش پاسخ داده نشده، دنبال یک مرجع دیگری می گردد که آن را در آنجا پیدا کند.
البته آن گونه که فردی به پدر یا مادرش ابراز علاقه می کند فرق می کند با آن گونه ای که به دوستش ابراز علاقه می کند. یا آنگونه که انسان به یک مقام سیاسی ابزاز علاقه می کند با نوع ابراز علاقه ای که به یک مقام معنوی می کند فرق دارد. یا آنگونه که انسان به استاد علمی اش ابراز علاقه می کند، با ابراز علاقه به پدرش فرق می کند. دقیقا مثل مزه شیرنی که در قند، عسل، خربزه، انگور، پرتقال، انار و بسیاری از چیزهای دیگر هست، ولی همه اینها با هم فرق می کنند. شیرینی یک گفتگوی عاشقانه با خداوند با شیرینی یک گفتگوی محبت آمیز با پدر و شیرینی یک گفتگوی عاشقانه با جنس مخالف همه با هم فرق می کنند.
این یک نوع نیاز خفته است که در یک سن خاص پیدا می شود. گاهی یک دختر به دنبال نوعی نیاز می گردد که در ارتباط با هیچ کس دیگر پیدا نمی کند.
سوم: بخش دیگری که علت احساس نیاز به این ارتباط است، همان نیاز غریزی و جنسی است. این هم یک دلیل بر این ارتباط است. که در سنین جوانی گریبان گیر انسان می شود و مهم ترین عاملی که می تواند آن را مهار کند، تقواست. اگر این احساس نیاز را به صورت افسار گسیخته رها کنند، بسیار خطرناک است.
چهارم: بخش دیگری از این ارتباط ها معلول محدودیت هایی است که در جامعه ما هست. اکنون در کشورهای اروپایی اگر یک خانم با هر سر و وضعی در خیابان راه برود، هیچ کس به او کاری ندارد، هیچ کس به او نگاه بد نمی کند، اصلا کاری به او ندارند. اما در فضای جامعه ما خانم ها گاهی مشکلاتی دارند، حتی گاهی بانوان محجبه اگر در وقت نامناسب یا در مسیر نامناسبی در خیابان باشند، نگران می شوند و گاهی هم با مشکل مواجه می شوند. هر چه محدودیت زیادتر باشد، حرص انسان هم زیادتر می شود. در روایت هم آمده است که «الانسان حریص علی ما منع: انسان به هرچه ممنوع شده حریص است.»
پنجم: یک علت دیگر هم لجاجت است. گاهی افرادی با این سیستم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مشکل دارند. و از سر لجاجت به این مسأله دامن می زنند، به خاطر بروز مخالفت و عناد خود چنین می کند. حتی عامل بسیاری از برخوردها و جریانات سیاسی این است. مثلا گاهی یک جوان مشکل شغل دارد یا مشکل دست نیافتن به هیجانات جنسی دارد، آن را نمی تواند فعلا به صورت علنی اعلام کند، در قالب اعتراض سیاسی آن را بروز می دهد.
* با استفاده از سخنان حجت الاسلام نقویان در جمع دانشجویان
منابع : اختصاصی پایگاه حوزه |